آنـــــــســـــوی نـــــیـــمـــــکــــت

نـــــوشــــتـــــه هـــای فـــــوتـــــبــــالــــی

آنـــــــســـــوی نـــــیـــمـــــکــــت

نـــــوشــــتـــــه هـــای فـــــوتـــــبــــالــــی

آخرین نظرات
نویسندگان


نویسنده:حمیدرضا صدر

به ادامه مطلب بروید...



ژوزه مورینیو پس از شکست 3-1 چلسی برابر ساوتهمپتون به دفاع از خود پرداخت...

روزگارش هرگز این چنین پرتلاطم نشده بود. نه در پورتو، نه بار اول در چلسی، نه در اینتر و نه در سانتیاگو برنابئو. هیچ‌کجا، در هیچ دوره‌ای. هرگز... بازی پایان یافت و مصاحبه رسانه‌ایش بدل شد به یک سخنرانی، یک خطابه. آمیزه‌ای از تهدید و التماس، هشدار و خواهش. او برابر دوربین‌ها ایستاد و هفت دقیقه حرف زد. هفت دقیقه بی‌وقفه. جایی که برباد رفتن رویای قهرمانی بی‌اهمیت به نظر می‌رسید، همین‌طور دشوار شدن راهیابی به لیگ قهرمانان، همین‌طور کسب هشت امتیاز از هشت بازی که بدترین کارنامه چلسی پس از فصل 79-1978 که آبی پوش‌های استمفورد بریج در پایانش فصل سقوط کردند به‌شمار می‌رفت.

او برابر میکروفون‌ها ایستاد و نه از چلسی سقوط کرد، که از افسانه‌اش به عنوان مربی دفاع کرد. از اسطوره‌ای که اطرافش برپاشده یا اطرافش برپا کرده‌اند. او شعار‌های طرفداران سوتهامپتون که « The Special One شده Mr. Three - One » (آقای خاص شده آقای 3-1) را شنیده بود. او به تیتر روزنامه‌های فردا فکر می‌کرد. به تیتر وب سایت‌ها. به آن‌هایی که انتظار فرارسیدن چنین روزی را می‌کشیدند که پای‌شان را روی گلوی او بگذارند و فشار دهند. او به لشگری از دشمنان که تیغ‌های‌شان را برای دریدنش تیز می‌کردند می‌اندیشید. دشمنانی که آرزوی سقوطش را می‌کشیدند، ولی خوابش را هم نمی‌دیدند چلسی را در رده شانزدهم ببینند و حالا می‌دیدند.

بهترین مربی دنیا برابر دوربین‌ها ایستاده بود و با تلخی حرف می‌زد: ژوزه مورینیو، دو بار قهرمان اروپا، قهرمان پرتغال، قهرمان انگلیس، قهرمان ایتالیا و قهرمان اسپانیا. او خوب می‌دانست شکست 3-1 برابر سوتهامپتون کوچک در استمفورد بریج مفهومی بیشتر از سه امتیاز از دست رفته داشته. می‌دانست خیلی‌ها گفته بودند چلسی در این دیدار سقوط خواهد کرد. می‌دانست خیلی‌ها از این شکست تعجب نکردند. می‌دانست گل‌های استیون دیویس، سادیو مانه و گرازیانو پله ضعف‌های عیان شده تیمش را عیان‌تر کرده بودند.

او خطابه هفت دقیقه‌اش را با حمله به داوران آغاز کرد «... ببینید فکر می‌کنم مرا می‌شناسید و فکر می‌کنم آدمی نیستم از مسئولیت‌هایم فرار کنم، من فرار نمی‌کنم، ولی فکر می‌کنم زمانش فرا رسیده باشد کمی شفاف حرف بزنیم و بگوییم داوران از گرفتن تصمیماتی که به سود چلسی است هراس دارند». او به لحظه‌ای اشاره می‌کرد که بازی با نتیجه 1-1 جریان داشت و داور با سقوط فالکائو در محوطه جریمه در سوتش ندمید. اما همان داور پیش از آن دو ضربه پنالتی به سوی سوتهامپتون را اعلام نکرده بود. چنان‌که رونالد کومان در پاسخ مورینیو گفت «... اگر داور همه ضربات پنالتی را اعلام می‌کرد نتیجه بازی 5-3 به سود ما رقم می‌خورد و شکست چلسی سنگین‌تر از این می‌شد».

جمله‌های بعدی خطابه هفت دقیقه‌ای ژوزه نشان دهنده نگاه ضعف مردانش هم بودند. خود او اشاره کرد بین دو نیمه خطاب به بازیکنانش از واژه « Panic / هراس» استفاده کرده (به آنها گفتم هراسان نشوید، ما که با چهار گل عقب نیفتاده‌ایم». او از واژه « Fea / ترس» در اشاره به مردانش بهره برد. همین طور از لغت «Collapse / سقوط به مفهوم فروپاشی». اما آن‌چه در جمله‌های مورینیو برجسته‌تر شد نوع اشاره او به خودش بود. جایی که برای اولین بار از بدو بازگشت به استمفورد بریج در اشاره به به خود از واژه « Sack / اخراج» کرد، در حالی‌که هیچ‌یک از مقامات باشگاه اشاره‌ای به این امر نکرده‌اند. او برای اولین بار لغت «استعفا» را هم بر زبان راند و تاکید کرد استعفا نخواهد داد.

مورینیو می‌دانست گل‌های مردانش در بازی‌های آخر با نواختن ضربات ایستگاهی کسب شده‌اند. این که ویلیان گلزن تیم شده و نه ادن هازارد و فالکائو. می‌دانست بیرون فرا‌خواندن ویلیان و ورود پدرو مترادف بود با بالارفتن صدای هو کردن طرفداران. می‌دانست ساوتهمپتون هشت دقیقه پس از خروج ویلیان گل دوم را زد. می‌دانست طرفداران دریافته‌اند او نتوانسته معمای هافبک دفاعی را حل کند. مورینیو از رامیرس به عنوان هافبک دفاعی در ترکیب اصلی استفاده کرده بود، ولی در آغاز نیمه دوم نمانیا ماتیچ را جای رامیرس روانه میدان ساخت تا کنار سسک فابرگاس قرار گیرد و برابر حرکات ویرانگرانه مانه و پله سدی برپا سازد. ولی ماتیچ 27 دقیقه بعد به بیرون فراخواند شد تا لویس رومی راهی میدان شود، زمانی که چلسی سه گل خورده بود. او می‌دانست آن تعویض از نگاه طرفداران، تعویض خفت باری به‌شمار می‌رفت. می‌دانست سرگیجه جان تری برابر گرایانو پله پس از یک دوره نیمکت نشینی (خصوصا آن که طرفداران چلسی برای کاپیتان قدیمی‌شان پیش از بازی سنگ تمام گذاشته بودند) همه را نومید کرده. می‌دانست کومان دستور داده بود مانه و دوسان تادیچ بدترین بازیکن هفته‌های اخیرش یعنی برانیسلاو ایووانویچ را نشانه روند. می‌دانست بدترین خط دفاع لیگ به ساندرلند با 18 گل خورده و سپس به نیوکاسل و چلسی با 17 گل تعلق گرفته.

در عین حال خطابه مورینیو طبعا آمیخته به ستایش از خود هم بود. او شرایط کنونی چلسی را لحظه سرنوشت‌ساز باشگاه قلمداد کرد و گفت «...اگر باشگاه مرا اخراج کند، بهترین مربی که داشته را اخراج کرده». مورینیو حقیقت را می‌گفت. او بهترین مربی تاریخ چلسی است و ورای مرزهای انگلیس، یکی از بهترین‌های کنونی جهان. ولی گاهی که زبان به ستایش از خود می‌گشایید در موضع ضعف قرار می‌گیرید و علامت سئوال بزرگی را خودتان بالای سر خودتان بالا می‌دهید. در آن لحظات مورینیو شبیه شخصیت بازیکنان نمایشنامه‌های تراژدی شکسیپر شده بود. با تک‌گویی بازتابنده تسلیم برابر سرنوشت، زانو زده مقابل تقدیر... ولی بهترین مربی جهان چاره‌ای جز بازگشت به مسیر اصلی ندارد. چلسی، چلسی است و مورینیو، مورینیو. چلسی باید برای ژوزه هم که شده خود را پیدا کند.

 

نویسنده: حمیدرضا صدر


  • محمدامین محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی