تک نگاری از قهرمانی تیم ملی در1990 (نوشته حمیدرضا صدر)
آن گل سیروس قایقران در بازیهای آسیایی 1990 ابدی شد و ازلی...
استادیوم پکن، 6 مهر 1369 / ایران صفر- کره شمالی صفر (پیروزی 4 -1 ایران طی ضربات پنالتی)
نخستین قهرمانی پس از پایان جنگ پیشرو خودنمایی میکند، همینجا و در همین میدان. اولین پیروزی بزرگ پس از انقلاب و پس از سپری کردن دوره طولانی غیبت همینجا رقم میخورد، در چین، در پکن. بارقههای امید به فوتبال بازگشتهاند. اعتماد به نفس از دست رفته بازگشته. این عنوان قهرمانی همان چیزی است که سخت به آن نیاز داشتید. خیلی زیاد.
این قهرمان با نشستن علی پروین روی نیمکت تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای آسیایی 1990 چین کسب میشود. با پیروزی برابر حریفانی که جملگی از شرق آسیا آمدهاند. کویت برابر کره جنوبی حذف شده و عربستان مقابل کره شمالی سقوط کرده. با پیروزی 3-0 برابر مالزی و 2-1 مقابل کره شمالی. در پلیآف 1-0 ژاپن سختکوش سمج را پشت سر گذاشتهاید و سرانجام 1-0 برابر کره جنوبی جنگجوی مدعی را در وقت اضافی شکست دادهاید. با پاس بینقص مجتبی محرمی درون محوطه جریمه و ضربه آرام سیروس قایقران با گوشه پای راست.
نبرد دوباره با کره شمالی در دیدار نهایی. با درخشش احمدرضا عابدزاده 24 ساله با وجود آسیب دیدگی انگشتان دستش. با مهار سه ضربه پنالتی. او طی مسابقات فقط دو گل دریافت کرده که هر دو گل از روی نقطه پنالتی وارد دروازهاش شدهاند. کاپیتان قایقران، امشب در چین، جام قهرمانی را بالا خواهد برد. در پکن. از چهار مدال طلای ایران یکی به فوتبال تعلق خواهد داشت. سه مدال دیگر بر گردن اویس ملاح، بهروز یاری و رضا سوخته سرایی آویخته خواهند شد. بله پسرهای فوتبالیتان بزرگ شده اند.
این قهرمانی را با سیروس قایقران به یاد خواهید سپرد. بازیکنی از خطه شمال. با قایقران که با مهارتهایش ملوان را به رتبه قهرمانی باشگاههای گیلان رساند. او که دو گل وارد دروازه پرسپولیس کرده بود. او که سال ۱۳۶۳ به تیم ملی دعوت شده و سه سال بعد پرویز دهداری بازوبند کاپیتانی تیم ملی ایران را بر بازوانش بسته بود. او که یکی از امضا کنندگان استعفا نامه معروف علیه پرویز دهداری بهشمار میرفت و بلافاصله استعفایش را پس گرفت. او که در جام ملتهای آسیای 1988 کاپیتان بود و عنوان سوم را به ارمغان آورد. او که در 21 بازی ملی کاپیتان بود و 14 گل زد. او که در مسابقات انتخابی جام جهانی 1994 به تیم ملی دعوت نخواهد شد. او که سال 1372 به عنوان بازیکن/مربی در کشاورز تهران فعالیت خواهد کرد. او که اوایل سال 1377 در بازگشت از تهران به انزلی در حوالی امامزاده هاشم طی حادثه تصادف اتومبیل همراه پسرش جان خواهد باخت. او که فوتبال ایران را عزادار خواهد کرد. او که فقط به خودش تعلق نداشت و باید احتیاط میکرد. باید هوشیار میماند. ولی هوشیار نمیماند. نمیماند و دوستارانش را تنها میگذاشت و میرفت.
او را در آن گل، در آن جام، در آن پیروزی زنده نگاه خواهید داشت. در خاطره جمعی. در خاطرهای ورای لحظههای شخصی. اهمیت بسیاری از خاطرههای فوتبالی در همین جمعی بودنشان است. در این که تعداد خاطرههای جمعیتان در مقایسه با سایرین پرشمار است. در این که همه، یا دستکم خیلیهایتان، در همان روز، همان ساعت، همان لحظه، به یک صحنه، با یک بازیکن، به یک ضربه، به یک گل، به یک زمین خوردن، به یک اشاره نگاه کردهاید. برابرش واکنش نشان دادهاید. بلند شدهاید. فریاد زدهاید. جدل کردهاید. حرف زده اید. توصیف کردهاید. غمگین شدهاید. خندیدهاید. آن را به یاد میآورید. بدون توضیح فراوان و تلاش برای توصیف جزئیات. قدرت تجسم دستتان را خواهد گرفت. بعدها جزئیات آن گل سیروس قایقران از آن فاصله دور به کره را در ذهن تکرار خواهید کرد و تکرار. انگار همیشه آن جا نزدیک میانه میدان ایستاده تا ضربهاش را شلیک کند. باز هم. دوباره و دوباره.
نویسنده:حمیدرضا صدر
- ۹۴/۰۸/۲۷