وقتی بایرن مونیخ به تهران آمد و خرد شد!(نوشته حمیدرضا صدر)
استادیوم صد هزار نفری، 9 تیر 1351 / منتخب تهران 6-2 بایرن مونیخ
نخستین معیار برای تحمل یک دیدار جدی بودن بازی است. القای این حقیقت که بازیکنان از ته دل میدوند و به توپ ضربه میزنند اهمیت بیشتری از خود بازی دارد. دیدار زیبا و هیجانانگیز الویت بعدی است. به همین دلیل هم دیدارهای پرگل همیشه تماشاگران را راضی نمیکنند. مثل امروز. امروزی که قهرمان بوندسلیگا اینجا است. بزرگان ژرمن به این جا آمدهاند. به ایران. به تهران. همهشان اینجا هستند. ادو لاتک این جا است. فرانتس بکنبائر. همینطور پل برایتنر و گرد مولر. همان تیمی که هفته پیش در آخرین دیدار بوندسلیگا، شالکه را با پنج گل له کرده. همان تیمی که سه بار قهرمان اروپا خواهد شد. با همان مردانی که دو سال بعد عنوان قهرمان جهان خواهند شد. ولی مردان بایرن در تهران برابر سی هزار تماشاگر، شش گل از تیم هفت جوش تهرانی دریافت میکنند. برابر تیمی که بازیکنانش فقط یک بار با هم تمرین کردهاند. برابر تیمی که یک شبه برپا شده. محمد صادقی پسر خوزستانی باشگاه پاس مرد اول میدان است و سه بار دروازه ژرمنها را باز میکند. همایون بهزادی، غلامحسین مظلومی و صفر ایرانپاک هم هر کدام یک گل میزنند.
طی
زدن گلهای اولیه درون دروازه بایرن (بدون حضور سپ مه یر) به هوا میپرید،
میخندید و برای پسران ایرانی هورا میکشید. اما تدریجا درمییابید بازی
جدی نیست. آمیخته به شلختگی و مسخرگی است. احساس می کنید مسخرهتان
کردهاند و مضحکه شدهاید. ژرمنها تمایلی با بازی کردن ندارند. تمایلی به
کسب پیروزی نشان نمیدهند. با بیمیلی میدوند و از سر سیری به توپ ضربه
میزنند. با سستی و رخوت. با تکبر و نخوت. با خونسردی و بیرغبتی.
میدانید
فوتبال با دنبال توپ دویدن و ضربه زدن فرق دارد. میدانید فوتبال با شور
بازیکنان برای کسب پیروزی فوتبال میشود. شورانگیز بودن نبردهای فوتبالی از
جدی بودنشان بر میخیزد، از تلاش برای کسب پیروزی در هر دو جبهه و نه از
تعداد گلهای رد و بدل شده. بنابراین آنچه میبینید فوتبال نیست. مسابقه
نیست. رقابت نیست. بکن بائر هم بکن بائر نیست. مولر هم مولر نیست. برایتنر
با بیحوصلگی میدود و ادو لاتک تلاشی برای سامان بخشیدن به تیمش به خرج
نمیدهد و حتی پس از گشوده شدن دروازه تیمش ته لبخندی هم بر لبانش نقش
میبندد. ژرمنها خودشان نیستند. ستارههای بیبدیل اروپا خوابزده به نظر
میرسند. بعضیهایشان دهن دره میکنند. خمیازه میکشند.
تدریجا
درمییابید بازیچه شدهاید، ملعبه (امروز بیش از هر روزی مفهوم این
واژهها را در فوتبال درک میکنید). بایرنیها در بازی بعدی برابر پاس یک
یک متوقف خواهند شد. آنها برای تفریح به تهران آمدهاند. برای ریخت و پاش.
برای شب زنده داری. برای عیش. برای نوش. برای گرفتن حمام آفتاب گرم تهران.
تعطیلات تابستانیشان از دیشب آغاز شده. از همینجا با دریافت 6 گل در
تهران. با دهن کجی به ما. به آنهایی که همیشه تحسینشان میکردند.
مونیخیها
بعدها طی مصاحبهای اعلام خواهند کرد خمار شب پیش بودند. بعدها اعتراف
میکنند تا صبح روز بازی بیدار بودهاند. شب زندهداری کرده و نوشیدهاند.
در حقیقت اعتراف میکنند پشیزی به ما اهمیت ندادهاند. این بایرن، این
بازیکنان، این بکن بائر و مولر را نمیبخشید. ولو آن که سه بار قهرمان
اروپا. نه، آنها را نمیبخشید.
نویسنده:حمیدرضا صدر
- ۹۴/۰۸/۲۹