کالبد شکافی سقوط چلسی از نگاه یک طرفدار چلسی(نوشته حمیدرضا صدر)
مطلب زیر نگاه یک طرفدار چلسی در سایت «football365» به سقوط آبیپوشها در این فصل است...
این
متن را با تاخیر فراوانی درباره نتایج مصیبتبار چلسی مینویسم، چراکه
نمیتوانستم دریابم ریشه مشکلات ما چه بوده. در آستانه کریسمس از یک سو
چسبیده به منطقه سقوط قرار گرفتهایم و از سوی دیگر میدانیم فصل بعد جایی
در رقابتهای اروپایی نخواهیم داشت. بنابراین زمانش فرا رسیده که خیلی جدی و
موشکافانه به بقای تیممان در این فصل بپردازیم. از آنجاکه نمیدانم
شایعه اختلاف برخی بازیکنان با مورینیو درست است یا نه، تمرکزم را بر
چیزهایی قرار می دهم که در میدان یا کنار میدان دیدهام.
بیایید
به مسائل جاری در میدان بپردازیم. اینکه به نظر میرسد رویکرد
مصلحتگرایانه مورینیویی بیاثر شده و قریحه ژوزه برای کشیدن نقشه پیروزی
از دست رفته. حالا نشانی از ضد حملههای فصل 14-2013 برابر حریفان سریعمان
برجای نمانده. حالا سیستم 3-3-4 ما که میانه میدان را در انقیادش میگرفت
بیاثر شده. حالا به نظر میرسد حملههای ما یا باید توسط ایوانوویچ (که
نمیتواند توپ را سانتر کند) انجام پذیرد و یا هازارد (که نمیخواهد توپ را
سانتر کند). همان دو بازیکنی که فصل پیش معرکه بودند ولی بنزینشان در این
فصل تمام شده. چرا مورینیو در استفاده از لویس رمی خست به خرج میدهد و
دیگو کاستا بداخلاق و سردرگم را راهی میدان میکند؟ بیایید بپذیریم کاستا
هر که هست دیدیه دروگبا نیست. نه میتواند به شایستگی دروگبا توپ را مهار
کند و نه مثل او میخواهد دیگران را در بازیاش شریک سازد. نمیتوان در خط
حمله به بولدوزری که فقط به قدرت و زورتکیه میدهد به جایی رسید، چنانکه
وقتی رمی برابر لستر به میدان آمد دروازه را هم گشود، ولی خب دیر شده بود.
یادمان
باشد اواخر فصل پیش هم که به سوی جام قهرمانی پرواز میکردیم نشانههایی
از نزول را میدیدیم. مثل پیروزیهای 1-0 برابر منچستریونایتد و کویینز
پارکرنجرز یا تساوی بدون گل در زمین آرسنال و البته شکست 0-3 برابر وست
بروم. آن زمان تصور میکردیم بازیکنانمان نیازی به جان کندن ندارد و آن
قدر پرزورتر از حریفانمان هستیم که به صورت مینیمالیستی مغلوبشان
میکنیم. در حالیکه شکست از پاریسنژرمن ده نفره هم گریبانمان را چسبیده
بود.
سوای این که تیم ما از نظر تاکتیکی انعطافش را از دست داده، از نظر ذهنی هم آشفته شده. حالا مورینیو نه میتواند بازیکنان را به عنوان تیم قهرمان با ذهنیت قهرمانی به میدان بفرستد و نه آنها را وقتی تیم عقب افتاده به جنگ فراخواند. دیگر مصاحبههای دیکتاتورمابانه ژوزه پس از شکستها که بازیکنان و توپ جمع کنها را مقصر شکست قلمداد میکنند گرهی از گره کور ما نمیگشایند. وقتی اکثر بازیکنان پایین تر از قواره شان بازی میکنند نمیتوان مربی را در یک سو قرار داد و همه را در سویی دیگر. هر چه فکر میکنم به یاد نمی آورم آخرین مربی که ادعا کرد بازیکنانش به او خیانت ( Betrayed ) کردهاند که بوده. معمولا مربیان کارآزموده در چنین مواردی در اشاره به کم کاری بازیکنانشان از واژههای «Let Down» یا «Frustrated» استفاده میکنند و نه «خیانت».
حقیقت
این است مدیریت مورینیو در احیا تیم مصیبت بار بوده. ما بسیاری از
بازیکنان خوبمان را از دست دادیم، بیآنکه کسی جایشان را بگیرد. این که
مورینیو به بازیکنان کنونی تا این حد دل سپرد و رویشان حساب باز کرد
نمایانگر سوء مدیریتش هم بوده. در عین حال لوفتوس چیک، تراوره و کندی چه
فکر میکنند وقتی میبینند مربیشان بر استفاده دائمی از بازیکنانی که در
زمین سست ظاهر میشوند اصرار میورزد و آنها را نادیده میگیرد؟ جوانهای
ما معمولا فقط ده پانزده دقیقه فرصت دارند خودی نشان دهند و از آنجا که در
شرایط بحرانی هم راهی میدان شدهاند به جایی هم نمیرسند. در حالی که
اعتقاد دارم بازیکنان جوان شایستهای در اختیار داریم.
به
همه اینها باید به جنجالهای رسانهای مورینیو اشاره کنم که تیغ تیزشان
در این فصل به سوی خودمان برگشتند. برخورد هتاکانه ژوزه با پزشک زن تیم چه
دلیلی داشت و چه تاثیری گذاشت؟ این که مورینیو آرسن ونگر را «متخصص شکست»
خواند چه دستاوری برای ما داشت؟ جز این که همه میدانیم ونگر مربی شایسته و
محترمی است و چنین رجزخوانیهایی فقط دستمایه مناسبی به تماشاگران (از روی
سکوها) و روزنامهنگارها ( در ستونهایشان) داد تا اکنون مربی ما را
«متخصص شکست» قلمداد کنند. خصوصا آن که ونگر هر بار آرسنال نزول کرده
بازیکنان جدیدی را از کلاهش بیرون آورده، مثلا کاکلین و بلرین را که
نمیشناختیم، در حالی که ما اکنون سخت نیاز داریم مورینیو برگهای جدیدی رو
کند ولی او برگی برای رو کردن نداشته.
عقلم
میگوید آنقدر بزرگ هستیم که سقوط نکنیم. چرا که هم باشگاه ثروتمندی
هستیم و هم بازیکنان بزرگی داریم. ولی نتایج کسب شده چیز دیگری میگویند.
این که به نظر میرسد مورینیو ابزار لازم برای تغییر مسیر کنونی را در
اختیار ندارد و اگر هم داشت با سخنان اخیرش علیه بازیکنان دیگر مثل سابق
نمیتواند رویشان حساب کند. من مورینیو را دوست دارم، ولی چلسی را بیشتر
دوست دارم. در عین حال میدانم ژوزه در رئالمادرید هم که با چالشهای
مشابهی روبرو شد بارش را بست و اسپانیا را ترک کرد و میدانم باشگاهمان
برای اخراج او باید مبلغ هنگفتی بپردازد.
نویسنده:حمیدرضا صدر
- ۹۴/۱۰/۲۴