پنج نکتهای که از نخستین بازی لیورپول با کلوپ آموختیم(نوشته حمیدرضا صدر)
به ادامه مطلب بروید...
لیورپول در نخستین گام به رهبری یورگن کلوپ برابر تاتنهام به تساوی بدون گل قناعت کرد...
یک: تب کلوپ پایین آمد
همه در بریتانیا تبزده شده بودند، « کلوپتیمیسم Klopptimism /
» همه را فرا گرفته بود. هیاهو، گفتگو، نقل قول، متلک پرانی، نیش و نوش،
امیدواری، خوش خیالی، رویای تکرار قصه بوروسیا دورتموند، آرزوی تماشای
لیورپولی دیگر... ولی حقیقت این بود بازیکنان سرخپوش دو جلسه با یورگن کلوپ
تمرین کرده بودند، فقط دو جلسه. بنابراین نود دقیقه که سپری شد و سوت
پایان دیدار تاتنهام-لیورپول کشیده شد، آن تب فرو نشسته بود و نتیجهای جز
۰-۰ خودنمایی نمیکرد. چیزی که تناسبی با تب کلوپتیمیسم نداشت. یورگن
احتمالا از یک امتیاز کسب شده در وایتهارت لین خوشحال بود، هر چه باشد
تاتنهام در آخرین بازی خانگیاش همینجا در وایتهارت لین منچستر سیتی را
1-4 له کرده بود. اینکه کلوپ پس از پایان دیدار گفت: «... این نتیجه
رویاییام نیست، ولی از آن راضی هستم» قابل درک بود.
دو: گزینههای کلوپ کم شمار بودند
اگر
همه بازیکنان لیورپول در دسترس بودند انتخاب ترکیب اصلی برای کلوپ دشوار
میشد: گومز یا مورهنو؟ استاریج یا بنتکه؟ فیرمینو یا دنی اینگس؟ کدام دو
نفر از میان لاورن، اسکرتل و ساکو؟ کدام دو تن از لوکاس، امره جان و
هندرسن؟ ... ولی تعداد مصدومان پرشمار بودند و کلوپ با ورقهای کم شماری
بازی میکرد. به نیمکت لاغر شده لیورپول نگاه میکردیم و میپرسیدیم بر آن
همه ریخت و پاش چه گذشت؟ چرا لازار مارکوویچ با 20 میلیون پوند خریده شد و
حالا به صورت قرضی در فنرباغچه بسر میبرد؟ چرا ماریو بالوتلی با 14 میلیون
پوند خریده شد و اکنون در ایتالیا بسر میبرد؟
بازیکنان که وارد شدند دیواک اوریگی در نوک حمله قرار گرفته بود. پسر بلژیکی بیست ساله گمنام. پنجمین گزینه نوک حمله لیورپول پس از بنتکه، فرمینیو، استاریج و اینگس که اولین بازیاش را در لیگ برتر در ترکیب اصلی انجام داد. آن هم به عنوان تک مهاجم. غیبت گومز، هندرسن، لاورن و فلاناگان کار کلوپ را آسان کرده بود. او گزینههای چندانی نداشت، داشت؟
سه: لیورپول نتوانست مثل دورتموند روزهای اوج بازی کند
لیورپولیها
تلاش کردند الگوی دورتموند را دنبال کنند. سرخپوشها طی بیست دقیقه آغازین
تیم برتر میدان بودند و یادآور زردپوشها. فلیپه کوتینیو، آدام لالانا و
جیمز میلنر در زمین تاتنهام دنبال توپ میدویدند و جان میکندند. در حرکات
آنها فرمان کلیدی کلوپ جاری بود: پرسینگ بالا در زمین حریف و تلاش برای
ایجاد فرصتی برتافته از اشتباهات سپیدپوشان. این سه تن بازی را خوب شروع
کردند ولی تدریجا نزول کردند و نزول. زمان سپری شد و مردان تاتنهام جریان
بازی را تغییر دادند. کوتینیو - محض نمونه - فقط چهار تکل زد. جیمز میلنر
25 بار توپ را از دست داد، کوتینیو و لالانا هر یک 23 بار، امره جان 17 بار
و لوکاس لیوا 15 بار (بر اساس آمار Opta). همه آنها و مرد اول میدان شد سایمون مینیوله.
قرار بود کلاین و موره نو در دو دفاع کناری یادآور پیژک و اشملرز در دورتموند باشند و از دو جناح نفوذ کنند، ولی کلینتون تیره پوست فرانسوی - که جای ناصر چادلی مصدوم را گرفته بود - از دو گوش بارها لیورپولیها را مات کرد. جایی که کلوپ دریافت راه طولانی برای تکرار روزهای درخشان زردپوشهای دورتموند در آنفیلد پیش رو دارد.
چهار: امره جان به کلوپ دل بسته
براندن
راجرز او را به عنوان مرد وسط میدان آورد. امره جان را. مرد میانی که به
عنوانهافبک دفاعی از بایر لورکوزن راهی لیورپول شد. بازیکنی که او را با
جوانیهای میشائیل بالاک و باستین شواینشتایگر مقایسه میکردند. بازیکنی که
میتوانست هم دفاع کند و هم حمله. نکته این بود امره جان میخواست در پست
هافبک تهاجمی بازی کند، ولی راجرز گاهی او را در دفاع راست قرار داد.
پیشترها بود که هورست هروبش مربی تیم ملی زیر بیست و یک سالههای آلمان
گفته بود: «... او میتواند نقشی که جرارد در میانه میدان لیورپول بازی
میکرد را بر عهده گیرد». آیا امره جان با مربی که از بوندسلیگا آمده خودش
را پیدا خواهد کرد؟ آیا نقش هافبک تهاجمی لیورپول را بر عهده خواهد
گرفت؟
چهار: نخستین نتیجه کلوپ بهتر از بیل شنکلی بود
لیورپول
در نخستین بازیاش به رهبری بیل شنکلی افسانهای در آنفیلد 4-0 مغلوب
کاردیف سیتی - در دسامبر 1959 - شد. بنابراین تساوی بدون گل در نخستین
دیدار کلوپ روی نیمکت لیورپول نتیجه مصیبت باری بشمار نمیرود.
پنج: براندن راجرز برابر تاتنهام را فراموش نکرده ایم
آنچه
کلوپ برابر تاتنهام در لندن کسب کرد در مقایسه با نتایج رقم خورده توسط
براندن راجرز قابل قبول نبود. لیورپول با راجرز پارسال در وایت هارت لین
3-0 پیروز شد (با گلهای استرلینگ، جرارد و آلبرتو) و فصل پیش از آن 5-0 (
با 2 گل سوارز و گلهای هندرسن، فلاناگان و استرلینگ).
نویسنده:حمیدرضا صدر
- ۹۴/۰۷/۲۹